بدون عنوان
الیسا جون عاشق حمومه هر موقع نسا میره توهم گریه میکنی میری امروز یه دفعه ای به ذهنم رسید تو که ساکتی کچلت کنم با تیغ شروع کردم به زدن موهای اول خیلی میترسیدم اما دیدم اصلا عین خیالت نیست تا ته موهامو زدم به امیدی که موی خوشگل دربیاری عشقم نسا هم ترسیده بود همش میگفتی مامان نکن 10شهریور94
نویسنده :
مامان ناهيد
10:28